بسته حوادث 10 تیر
- توضیحات
قرار سیاه دختر تهرانی در ارابه شیطان
دختر جوان که در ارابه شیطان تسلیم نیت شوم پسری آشنا شده بود، دست به افشاگری زد و خواستار مجازات آزارگر شد.
یک ماه قبل دختر ۲۲ سالهای به نام مهشید به پلیس آگاهی تهران رفت و از پسری به نام سام که وی را شکنجه کرده و آزار داده بود، شکایت کرد.
مهشید در تشریح ماجرا گفت: مدتی قبل در دانشگاه با پسری به نام آریا آشنا شدم. آریا همکلاسیام بود و به من ابراز علاقه کرد. ما با هم قرار ازدواج گذاشته بودیم که یک شب از بیمارستان با من تماس گرفت و گفت در دعوای خیابانی چاقو خورده و زخمی شده است. آریا تحت عمل جراحی قرار گرفت و پس از ترخیص از بیمارستان از پسری به نام سام که او را با قمه زخمی کرده بود، شکایت کرد.
وی ادامه داد: پرونده آنها در دادسرا تحت رسیدگی بود که سام با من تماس گرفت و از من خواست تا با آریا صحبت کنم و او را راضی کنم تا در دادسرا اعلام گذشت کند. سام با من قرار ملاقات گذاشت و اصرار کرد سر قرار بروم. او میگفت میخواهد به من حرفهای مهمی بزند. من سر قرار رفتم و سوار ماشین او شدم. اما او یکباره درها را قفل کرد و به شدت مرا کتک زد. او مرا به خیابانی خلوت برد و بدون توجه به التماسهایم آزارم داد. او تهدیدم کرد اگر از او شکایت کنم بار دیگر سراغ آریا میرود و این بار او را میکشد. من اصلاً نمیدانم او و آریا چه خصومتی با هم دارند.
بازداشت پسر آزارگر
با اظهارات دختر جوان، مأموران به ردیابی سام پرداختند و وی را بازداشت کردند. اما وی مدعی شد دختر جوان را نمیشناسد.
در حالی که پزشکی قانونی آزار و اذیت دختر دانشجو را تأیید کرده و در گزارشی اعلام کرده بود وی به شدت شکنجه شده و مورد ضرب و جرح قرار گرفته است، برای سام کیفرخواست صادر شده و پروندهاش به شعبه ششم دادگاه کیفری یک استان تهران فرستاده شد.
در ابتدای جلسه مهشید به تشریح ماجرا پرداخت و گفت: این پسر با من تماس گرفت و گفت چون میداند آریا به من علاقهمند است میخواهد با من صحبت کند تا آریا را راضی به گذشت کنم. اما وقتی به او گفتم آریا حاضر به گذشت نیست یک باره مرا به شدت کتک زد و بدون توجه به التماسهایم آزارم داد. من برای او اشد مجازات میخواهم.
سپس سام ۲۹ ساله روبه روی قضات ایستاد و منکر اتهامش شد.
وی گفت: من اتهام کتک زدن و آزار مهشید را قبول ندارم. او خودش چند بار با من تماس گرفت و با من قرار ملاقات گذاشت. من با میل خودش با او رابطه برقرار کردم و اتهام آزار و اذیت را قبول ندارم. من اصلاً شخصی به نام آریا را نمیشناسم.
در پایان جلسه قضات وارد شور شدند تا پس از تکمیل تحقیقات درباره این پرونده، حکم صادر کنند.
۳ برادر شرور دو برادر بیگناه را به رگبار بستند
در شهرستان صحنه در نزدیکی کرمانشاه که به داشتن باغهای میوه فراوان و سرزمینی پرآب و حاصلخیز معروف است ، اتفاق وحشتناکی افتاد،
شلیک مرگ
اوایل تیر ماه امسال در کنار یکی از باغهای حاصلخیز میوه درگیری خونین، شهرستان صحنه را تبدیل به چیزی شبیه صحنه جنگ کرد.
آن روز مردان مسلح بیرحمانه شلیکهای مرگبار خود را سمت ۲ برادر روانه میکردند و صدای تیراندازی و فریاد در هم پیچیده بود. شاهدان عینی شوکه شده و ناباورانه این صحنه خونین را تماشا میکردند. صدای رگبارهای پی در پی از گوش آنها بیرون نمیرود. اما همه ماجرا به همین جا ختم نمیشود و در این شهرستان هر کس ماجرای این تیراندازی مرگبار را میشنود یا تصویر اعلامیه ترحیم ۲ برادر به قتل رسیده را روی در و دیوار شهر میبیند، از وقوع این جنایت شوکه و غمگین است.
قتل دو برادر کرمانشاهی
«عدهای نامرد ۲ برادر من را کشتند. آنها سالها بود که در کنار باغهای میوه کنار جاده کار میکردند و یک لقمه نان حلال در میآوردند. پدر و مادرم دلشان به این ۲ برادر مجردم خوش بود که نانآور و کمک خرج خانواده بودند. من و بقیه خواهر و برادرهایم ازدواج کردهایم اما این ۲ برادرم مونس پدر و مادرم بودند.»
برادر شهاب و شهریار اینها را با بغض و صدای گرفته میگوید. او شاهد به قتل رسیدن برادرهایش بود و مشاهده صحنه هولناک این جنایت خونین روحیه او را متلاشی کرده است. او میخواست به برادرانش کمک کند تا از حمله مسلحانه مردان شرور در امان بمانند اما برادران جوان او هدف شلیک گلوله قرار گرفتند و تا ابد صدای آخرین نفسهای شهاب و شهریار در گوش برادر بزرگتر زنگ خواهد زد.
برادر مقتولان ماجرای این جنایت را اینطور روایت میکند:«برادرانم شهاب و شهریار حدود ۸ سالی میشد که میوههای باغداران اطراف شهر را میخریدند و آن را در کنار جاده پشت وانت خودشان میفروختند. شهریار ۳۷ سال و شهاب ۳۹ سال داشت. آنها همیشه برای کسب نان حلال تلاش میکردند. تا اینکه مدتی قبل ۳ برادر در نزدیکی خودروی آنها اقدام به فروش میوه کردند اما به برادران من گفته بودند که نباید در آن محل ماشین خود را برای فروش میوه متوقف کنند و حتی در مورد قیمت فروش میوههای برادرانم هم اظهارنظر میکردند. شهاب و شهریار به آنها میگفتند که ما سالهاست اینجا کاسبی میکنیم و شما نمیتوانید ما را جای دیگر بفرستید. اما آن ۳ برادر دست از قلدری برنمیداشتند.»
درگیری بین شهاب و شهریار با آن ۳ برادر روز قبل از حادثه شدت گرفت اما کسی فکرش را هم نمیکرد که آنها چه نقشه شومی در سر داشته باشند.
برادرانم را جلوی چشمانم کشتند
برادر مقتولان در ادامه میگوید:«روز حادثه برادرم با من تماس گرفت و گفت که این ۳ برادر به همراه یکی از دوستانشان دوباره برای درگیری آمدهاند. من به سرعت خودم را رساندم تا ماجرا را پیش از آنکه کار به جای باریک بکشد، فیصله دهم. اما به محض اینکه به آنجا رسیدم، آنها با یک خودرو پژو از راه رسیدند. یکی از آنها وینچستر در دست داشت که او دوست آن ۳ برادر بود. یکی از برادران هم کلت کمری در دست داشت و ۲ نفر دیگر هم شمشیر همراه داشتند. در چشم برهم زدنی شروع به تیراندازی کردند.ابتدا تیر هوایی زدند اما سپس برادرهای من را هدف گلوله قرار دادند و به رگبار بستند. من که شاهد این تیراندازی بودم به سرعت سمت خودروی خودم رفتم تا برادرانم را سوار کرده و از آنجا دور شویم. بعداً شاهدان عینی دیگر که در آنجا حضور داشتند به من گفتند فردی که وینچستر به دست داشت به سمت من هم اسلحه را نشانه رفته بود اما تیر سلاح تمام شده و نتوانسته بود من را هم به قتل برساند.»
دستگیری عاملان جنایت
بلافاصله بعد از وقوع جنایت رسیدگی به این موضوع در دستور کار قضایی و انتظامی قرار گرفت. بازپرس ویژه قتل دستور ردیابی و شناسایی مردان مسلح را که عاملان جنایت بودند، صادر کرد و با تلاش مأموران پلیس آگاهی استان کرمانشاه بالاخره ۳ برادر شناسایی و دستگیر شدند اما دوست آنها که وینچستر به دست داشت هنوز متواری است.
رسیدگی به این پرونده برای شناسایی و دستگیری چهارمین مرد مسلح در دستور کار مأموران پلیس قرار دارد و این در حالی است که پدر و مادر شهاب و شهریار بهعنوان اولیای دم تقاضای قصاص قاتلان فرزندان شان را دارند.
شهر خبر
بروزترین خبرهای حقوقی و قضایی کشور را در صفحه اینستاگرام ما دنبال فرمایید